تصاویری از شب قبل و روز تشیع جنازه پدر جنبش سبز.




روز تشیع جنازه
رضا علیجانی و آقای هوشمند


حجت الاسلام والمسلمین احمد منتظری



حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل

حجت الاسلام والمسلمین هادی خامنه ای

مهندس عزت الله سحابی

آیت الله طاهری اصفهانی


غلامحسین کرباسچی

اینم جای خواب من بیت آبت الله صانعی




دوستان امیدوارم که منو ببخشید عکس زیاد گرفتم ولی دیگه بخاطر سرعت کند اینترنت مجبور شدم همین چندتا رو برای شما بذارم تا خدایی نکرده بد قول نشیم پیشه شما عزیزان.البته سعی میکنم فیلم های گرفته شده توسط خودم رو برای شما بذارم.
پاینده و سبز باشید.حامد


30 آذر 23:58 عکسهای گرفته شده توسط حامد

در سوگ آیت الله منتظری...

اشک در چشمان من جاری شد این اولین باریست که برای یک روحانی گریستم،نگاه به چشمان خونین پدرم که به عکس آیت الله منتطری خیره شده بود، افتاد و بغضم شکست گریتسم....باورش سخت است و مانند پتکی این خبر غم انگیز بر سرم فرود آمد. همه در درگذشت آیت الله منتظری عزاداریم، چه مومن چه غیر مومن، همگی‌ برای وی احترام قائل بودیم و پدری معنوی برای همه ما محسوب میشد. او با آرامش و احترام به دیار باقی‌ شتافت و این آرامش را در آخرین عکس منتشر شده از او می‌توان دید. حاکمان فعلی مطمئن باشند که چنین احترامی را چه در حیات و چه پس از مرگ نخواهند دید.با اجازه شما عزیزان من هم به قم میروم که در مراسم تشیع این مرد آزاد اندیش شرکت کنم و خبرهای جدید و عکس های این مراسم را برای شما عزیزان تهیه کنم.


29 آذر 15:55 نوشته شده:حامد

بدون شرح...


26 آذر 23:56

ندا جان سه روز دیگر میشود شش ماه که پر کشیدی.

باورت میشود؟شش ماه گذشت از زاد روز پر کشیدنت ندا.شش ماه .به همین سادگی .شش ماه گدشت و هر روزش نگاه چشمان بی فروغت در لحظه ی آخر قلب میلیون ها انسان را به درد آورد.تو نماد جنبش شدی ندای عزیز .تو جاودانه شدی .گاه وقتی یاد نگاهت میافتم بسیار اشک میریزم اما خواهرکم به راستی نمیدانم برای تو میگریم یا برای خودمان.ما کارمان سخت است ندا هر روز به خود نهیب میزنم که مبادا بگزاریم خون تو و جانفشانان دیگر پایمال شود.مبادا مادران داغدار این سرزمین احساس کنند که خون فرزندانشان بیهوده ریخته شده است .مبادا پاره شدن تصویری از خمینی و خمینی نام ها باعث شود یادمان بروند چه کسانی را که در این راه از دست نداده ایم.مبادا یادمان برود هدفمان را.ندا جان بدان که همواره به یادت هستیم و در روز پیروزی به روح والایت درود میفرستیم.
27 آذر 21:47

نامه محسن مخملباف به مصطفی تاجزاده: حتما بخوانید!

متن نامه مخملباف به تاجزاده به شرح زیرست:
مصطفی عزیز!پیشنهاد تو را برای محاکمه جنتی خواندم و خاطراتی در مورد جنتی برایم زنده شد.سال 1357 بود.هنوز چند ماه به انقلاب 22 بهمن مانده بود و ما در زندان قصر بودیم.حسین جنتی پسر جنتی هم با ما بود.او پسری مودب، با هوش و مهربان بود. هنوز چشمان معصوم و لبخند همیشگی اش را به یاد دارم. معمولا عصرها از ساعت 4 تا 5 در حیاط کوچک زندان بند (7و8)با هم قدم می زدیم و برای آینده ایران رویا می بافتیم.یک روز که با حسین جنتی در حال قدم زدن بودم، بلندگوی زندان نام مرا خواند و دوباره به کمیته مشترک که محل شکنجه و بازجویی ها بود بازگردانده شدم. (این زندان اکنون موزه شده است.زندان امروز تو هم روزی موزه خواهد شد) مرا به اتاق بازجویی بردند. وارد اتاق که شدم، نگهبان چشم بند را از چشمم برداشت و روی صندلی نشستم.بازجویم عوض شده بود و این بار رسولی، بازجویی که قد کوتاهی داشت، واز خشونت او در بازجویی ها بسیار بد می گفتند روبرویم بود.سمت راست من، درست روبروی میز بازجو، مردی نحیف الجثه و با ریش بلند نشسته بود که دستهایش لرزه گرفته بود و نمی توانست خودکار را در دست بگیرد. رسولی نگاهی به من انداخت و بعد از چند ناسزا و تهدید، برگه های بازجویی را جلوی من گذاشت. سئوالات روی برگه مربوط بود به فعالیت های سیاسی من در زندان و گزارش هایی که از فعالیت های من توسط ماموران مخفی در زندان رسیده بود.بعد از چند لحظه رسولی با اشاره به مرد نحیف و لرزانی که در حال لرزیدن بی وقفه بود، پرسید: "اینو می شناسی؟"به مرد لرزان بهتر نگاه کردم. او را نمی شناختم. گفتم: "نمی شناسم."رسولی گفت: "این بابای حسین جنتی است که عصرها باهاش توی حیاط زندان قدم می زنین."این اولین بار بود که من آقای جنتی را می دیدم. ایشان هنوز آیت الله نبود و اسم و رسمی نداشت.رسولی به او رکیک ترین فحش ها را داد و گفت: "تو که کتک نخورده لرزه گرفتی برای چی روی منبر علیه شاه حرف زدی؟!"و آقای جنتی قسم خورد که علیه شاه اصلا حرف نزده و فقط روضه اباعبدالله خوانده.رسولی با فحش به او گفت: "ما نوارتو رو ضبط کردیم. این دفعه ولت می کنم بری، ولی اگه دفعه دیگه از این گه ها بخوری از ریش آویزونت می کنم."و آقای جنتی می لرزید و قسم و آیه می خورد که غیر از روضه ابا عبدالله بالای منبر حرفی نزده و نخواهد زد.مدتی بعد که بازجویی های جدیدم تمام شد، به قصر برگشتم و ماجرا را برای حسین جنتی گفتم و اشک او از کنار لبخند همیشگی اش سرازیر شدوگفت: "پدرم را که دیدی، جثه بسیار ضعیفی دارد و طاقت شکنجه ندارد."سال ها بعد من در حوزه هنری قصه نویس بودم. حوزه هنری که ابتدا توسط هنرمندان جوان به طور مستقل شکل گرفته بود، طبق فرمان خمینی موظف شد زیر مجموعه سازمان تبلیغات باشد. و از آن پس آیت الله جنتی که رئیس سازمان تبلیغات بود، سه شنبه ها برای سرکشی به حوزه هنری می آمد.دریکی از آن روزها به هنگام ناهاربود که آیت الله جنتی آمد؛در حالی که دست پسر بچه کوچکی را گرفته بود.در آن ایام معمولا ناهار هنرمندان حوزه هنری نان و هندوانه بود.او سر سفره نشست، اما لب به غذا نزد و در حالی که ما ناهار می خوردیم، ایشان در باب حرام بودن موسیقی مشغول صحبت شد.من از مدیر وقت حوزه هنری پرسیدم: "چون نان و هندوانه ناهار ماست، آیت اله جنتی غذا میل نمی کنند؟"و مدیر حوزه هنری گفت: "ایشان روزه هستند."گفتم: "نه ماه رمضان است که روزه واجب باشد و نه دوشنبه و پنج شنبه که روزه مستحبی بگیرند، امروز سه شنبه است و من تا به حال درباره روزه سه شنبه نشنیده ام."مدیر حوزه گفت: "آقای جنتی نذر کرده بوده که اگر پسرش حسین جنتی که فراری است، و روند انقلاب را قبول ندارد، دستگیر یا اعدام شود، ایشان 40 روز روزه شکر بگیرند. دیروز پسرآیت اله، حسین جنتی، در اصفهان کشته شد و این روزه آیت اله جنتی برای شکرگذاری اوست. و این پسر کوچک هم نوه اوست. یعنی پسر حسین جنتی."چشم های پسر حسین شبیه چشم های حسین معصوم بود و درگوشه لبش همان لبخند همیشگی حسین پیدا بود.مدیر حوزه گفت: "نوه آیت اله هنوز از کشته شدن پدرش خبردارنشده.و قرار نیست به این زودی ها به او بگویند."مصطفی عزیز!جنتی در زندان ساواک کتک نخورده و شکنجه نشده، لرزه گرفته بود، اما وقتی نوبت به قدرت رسید، دیگر لرزه و لقوه نگرفت. حتی چشمش را بر خون پسرش بست. او در آن روز سه شنبه، بی آنکه نشانه ای از تاثر از خودش بروز بدهد، تنها در باب حرام بودن موسیقی در اسلام حرف زد.من او را مقایسه می کنم با آیت اله منتظری که وقتی فرزندش محمد شهید شد، روبروی دوربین تلویزیون با صداقت تمام گریست.منتظری اگر پسر خودش را دوست نمی داشت، چگونه می توانست زندانیان بی گناه دیگری را که در سال 67 اعدام شدند، دوست داشته باشد و برای اعتراض به ظلمی که بر آن ها شده، دست از رهبری در آینده بردارد.مصطفی عزیز!جنتی چشم بستن بر تقلب در انتخابات را از چشم بستن بر خون پسرش و چشم بستن بر ضعف خود در بازجویی های ساواک تمرین کرده است.کسانی که با من سر آن سفره نان و هندوانه آن روز سه شنبه نشسته بودند همان کسانی بودند که چندی بعد با حکم حضرت آیت الله جنتی به دلیل اعتراض به دور شدن انقلاب از آرمان های اولیه اش از حوزه هنری اخراج شدند.این گروه 15 نفر بودند. به جز من یکی از آن ها سلمان هراتی بودکه درتصادف ماشین کشته شد. یکی حسن حسینی بود که سال ها خانه نشین شد و دقمرگ شد و یکی قیصر امین پور که این روزها پس از مرگش برای او امامزاده می سازند و در زمان حیاتش با حکم جنتی اخراجش کردند و سالیان دراز مغضوب شد.مصطفی عزیز!امروزه نه تنها روح حسین جنتی از دست رفتار پدرش در رنج است، نه تنها قهرمانان در بندی چون تو، از ظلمی که جنتی بر روند دمکراسی ایران کرده است در خشمید، که دیگر خدا از دست او به فریاد آمده است.صدای خشم خدا را از فریاد بندگان خشمگین اش در خیابان های سبز ایران نمی شنوی؟من اگر جای خدا بودم از آنچه جنتی به نام من انجام داده ست، خدایی ام را پس می دادم .
27 آذر 12:24
امام حسین (ع) می فرماید:
من مرگ را عین خوشبختی میدانم و زندگی با ستمگران را شکنجه ای دردناک.


26 آذر 20:54

منتظر جواب رسمی به درخواست مجوز راهپیمایی هستیم

میرحسین موسوی در پاسخ به کلمه:
با توجه به التهاب موجود در فضای جامعه ، مجمع روحانیون مبارز و همچنین حضرت حجت الاسلام و المسلمین کروبی و اینجانب درخواست مجوز برای راهپیمایی جداگانه کرده‌ایم و هنوز منتظر جواب رسمی به این درخواست هستیم و به نظر می‌رسد بیشتر به نفع کشور است که به این درخواست پاسخ مثبت داده شود.کشور به آرامش نیاز دارد، منتهی به نظر نمی‌رسد فضاسازی روزهای اخیر و زیر پا گذاشته شدن بدیهی‌ترین موازین حقوقی از سوی مسئولان عالیرتبه قضائی و امنیتی کشور حرکتی در این جهت باشد.اگر اقدام خاصی در دستور کار متصدیان قرار دارد آنها می‌توانند مقاصد خود را با هزینه کمتری به انجام برسانند.

26 آذر 15:41

مردم هوشیار باشند اتفاقی در پیش است

کلمه :در پی اجرای سناریوی از پیش طراحی‌شده حرمت‌شکنی از امام و نسبت دادن آن به دانشجویان از دیروز رسانه‌های رسمی تبلیغات حجیم و هدف‌داری را آغاز کرده‌اند که با توجه به اطلاعات به دست آمده به نظر می‌رسد زمینه‌چینی برای برخی رفتارهای غیرمتعارف جدید باشد.
به کلیه حامیان جنبس سبز توصیه می‌شود در این زمینه کاملا هوشیار باشند و مرتبا خود را از آخرین تحولات مطلع نگهدارند.
با توجه به محدودیت های شدید اطلاع رسانی ، کلمه به دیگر پایگاه‌های اطلاعاتی پیشنهاد می‌کند کاربرانشان را نسبت به ضرورت این هوشیاری آگاه کنند.
21 آذر 21:08

اطمینان دارم که دانشجویان هرگز دست به چنین ساختارشکنی ها نمی زنند

کلمه:مهندس میرحسین موسوی پاره کردن عکس امام در جریان وقایع ۱۶ آذر را کاملا مشکوک و یک اقدام ضدانقلابی دانست .
نخست وزیر محبوب امام در پاسخ به سئوال روزنامه جمهوری اسلامی که موضع شما درباره پاره شدن عکس امام و نشان دادن صحنه اهانت به عکس امام از سیمای جمهوری اسلامی و تلویزیون های بیگانه چیست گفت : حضرت امام خمینی احیاگر دین در قرن حاضر و بیدارگر بزرگ ملت ها برای مبارزه با مستکبران است . ایشان به گردن همه ملت ها به ویژه ملت های مسلمان و مردم ایران حق بزرگی دارند و قطعا هیچ انسان منصف و مومنی به خود اجازه نمی دهد چنین اهانتی به عکس ایشان بکند.
میرحسین موسوی افزود : کسانی که به اینجانب محبتی دارند هرگز کوچکترین اهانت به حضرت امام خمینی را جایز نمی دانند و حفظ حرمت امام را واجب می دانند. اطمینان دارم که دانشجویان هرگز دست به چنین ساختارشکنی ها نمی زنند زیرا همه میدانیم که دانشجویان به امام عشق می ورزند و حاضرند برای آرمان های امام جان فشانی کنند.
مهندس موسوی گفت : اطلاعات دقیقی درباره اینکه اصولا چنین کاری صورت گرفته باشد ندارم کما اینکه درباره عاملان این اقدام ساختارشکنانه نیز اطلاعات روشنی نداریم ولی بهرحال اگر چنین کاری صورت گرفته باشد این یک اقدام مشکوک است و پخش آن صحنه ضدانقلابی از سیمای جمهوری اسلامی نیز اقدام نادرستی بود. از رسانه های بیگانه که همواره درحال دشمنی با نظام جمهوری اسلامی هستند انتظاری جز این نیست که با سواستفاده از این قبیل حوادث مرتکب چنین اقدامی بشوند اما چنین اقدامی توسط رسانه ملی که موجودیت خود را به برکت انقلاب عظیمی که به رهبری حضرت امام خمینی پیروز شد مرهون است بهیچوجه قابل قبول نیست
.
21 آذر 14:43

تنديس «تلاشگر حقوق بشر» به آيت‌الله منتظری اهدا شد

‏كانون مدافعان حقوق بشر ايران در روز پنج شنبه 19 آذر ماه‏ ‏1388 مطابق با روز جهانی "حقوق بشر" با حضور در منرل آيت‌الله منتظری ضمن ديدار و گفتگو با وی او را به‏ ‏عنوان برنده تندیس "تلاشگر حقوق بشر" در سال 1388 اعلام کرده و اين تنديس را به‏ ‏آيت‌الله منتظری اهدا كردند. در اين ديدار دكتر ابراهيم‏ ‏يزدی‌، دكتر حبيب‌الله پيمان‌، دكتر عبدالفتاح سلطانی، دكتر‏ ‏محمدعلی دادخواه‌، تقی رحمانی‌، عبدالرضا تاجيك‌، عطاءالله‏ ‏شيراز‌ی‌، حسين نور‌ی‌زاده‌، امير دليرسانی و نرگس محمدی‏ حضور داشتند.
‏در ابتدای این مراسم عبدالفتاح سلطانی وكیل‏ ‏دادگستری گفت:‏‏"كانون مدافعان حقوق بشر هر ساله برای تقدیر از كسانی كه حقوق‏ ‏بشر را رعایت و در این راستا فعالیت می‎كنند تقدیر می‎كند، كه‏ ‏امسال با تعطیلی كانون امكان برگزاری مراسم ویژه نبود. برای‏ ‏همین بناگذاشتیم خدمت رسیده از شما كه از قدیم الایام در‏ ‏راستای تحقق حقوق بشر از دیدگاه اسلام فعال بوده اید و عملا از‏ ‏حقوق زندانیان از سال 1360 به بعد دفاع كرده اید و بر كاهش فشار‏ ‏بر آنان با هر ایده ، فرقه و فكری مؤثر بوده اید و حتی از حقوق‏ ‏كسانی كه گفته می‎شود فرزند شما را به شهادت رسانده اند دفاع‏ ‏كردید، لازم دیدیم از شما تقدیر و تشكر كرده و به طور مرسوم یك‏ ‏جایزه را تقدیم نماییم . امیدواریم خداوند به شما عمر با عزت داده‏ ‏و ان شاء الله سایه شما بر سر ملت ایران مستدام باشد."‏
سپس در همین زمینه محمدعلی دادخواه ادامه داد:‏‏"امروز از نظر جهانی روز حقوق بشر است ، برای همین خدمت‏ ‏شما رسیدیم . همانگونه كه قرآن هنگام خطاب قرار دادن ، انسان و‏ ‏آدم را مورد خطاب قرار می‎دهد، این نمادی را هم كه كانون‏ ‏مدافعان حقوق بشر خدمت شما ارائه داده اند، استوانه كوروش‏ ‏كبیر است كه از نظر برخی مفسران همان ذوالقرنین است . در‏ ‏ابتدای آن اصول و منشوری را اعلام كرده كه بر پایه آن انسان آزاد‏ ‏باشد، كسی بر او سلطه نداشته باشد، بردگی را از میان برداشت و‏ ‏سلطه را كلا نفی كرد مگر به انتخاب مردم كه چه كسی را‏ ‏برگزینند، و این اختیار انسانی را به او یادآور شد. ولی متأسفانه در‏ ‏كشور ما خیلی از بایدها رعایت نمی شود. امیدواریم با توجه به‏ ‏نصایح بزرگانی چون حضرتعالی كه راه را از گمراهی نشان‏ ‏می‎دهند، فردایی روشن در انتظار ملت ایران باشد. و همان را‏ ‏می‎گوییم كه قرآن می‎فرماید: (ألیس الصبح بقریب ) و این نوید‏ ‏خداوند در مورد مردم محقق خواهد شد."‏
‏پس از آن ، بیانیه كانون مدافعان حقوق بشر توسط نرگس محمدی قرائت شد. در بخشی از این بیانیه آمده است‌:
‏"... كانون مدافعان حقوق بشر در سال 1388 تندیس "تلاشگر‏ ‏حقوق بشر" را به حضرت آیت الله العظمی حسینعلی منتظری‏ ‏تقدیم می‎دارد. ایشان در زمینه های نظری و عملی و با نادیده‏ ‏انگاشتن مقام و قدرت دنیوی و برخورداری های ناشی از آن ، از‏ ‏حق و كرامت واقعی انسان دفاع كرده است. ‏ ‏مواضع فقهی ایشان در مورد حقوق شهروندی همه ایرانیان ، تكیه‏ ‏و تأكید بر مشروعیت حكومت بر اساس آراء مردم و دفاع از‏ ‏حقوق مخالفان بر همگان روشن و آشكار است .
‏ ‏آنچه كانون را در تقدیم این جایزه به شخصیت برجسته و علمی‏ ‏آیت الله ترغیب نموده ، مواضع عملی ایشان است . از جمله‏ ‏مخالفت با اعدام های بی رویه در سال های 1360 و 1367،‏ ‏مخالفت با سخت گیری حكومت علیه شهروندان و دفاع همه‏ ‏جانبه ، شجاعانه و مقتدرانه ایشان از جنبش سبز مردم ایران‌.
‏كانون مدافعان حقوق بشر با تقدیر از تلاش های این عالم برجسته‏ ‏كه سالها حصر و محرومیت و تحمل مرارت را برای ایشان به‏ ‏همراه داشته است ، و با تبریك به ایشان برای نیك نامی‏ ‏جاودانه شان در نزد ملت ایران ، با آرزوی سلامتی و تداوم راه‏ ‏پرارزش دفاع از حقوق انسانها، تندیس "تلاشگر حقوق بشر" را در‏ ‏19 آذر ماه 1388 مصادف با 10 دسامبر 2009 و شصت و یكمین‏ ‏سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر تقدیم آیت الله العظمی‏ ‏حسینعلی منتظری می‎كند."
20 آذر 18:20

بيانيه مهم گروهی از فرماندهان و پرسنل ارتش: اگر از راه تجاوز و تعدی به مردم بازنگردند، با واکنش جان برکفان ارتش مواجه خواهند شد!

گروهی از فرماندهان و پرسنل نيروی هوايی و نيروی زمينی ارتش جمهوری اسلامی بيانيه‌ی مهمی انتشار دادند. در اين بيانيه آمده‌است: "در روزگاری که هم‌دوش برادران سپاهی جان خود را فدای اين ملت می‌کرديم هرگز گمان نمی‌برديم که ممکن است روزی گروهی از سپاهی‌ها، بر خلاف خواست بخش اعظم پرسنل صادق و ايثارگر سپاه، قدرت سلاح خود را در مقابل اين ملت به کارگيرند." اين گروه از ارتشيان نوشته‌اند: "به آن دسته از تحميل‌شدگان به سپاه که دست تجاوز و تعدی به جان و مال و آبرو و ناموس ملت ايران دراز کرده‌اند و بيش از همه به خون شهدای نيروهای مسلح کشور اعم از سپاهی و ارتشی خيانت کرده‌اند، شديدا اخطار می‌کنيم که اگر از راه رفته بازنگردند، خود را با واکنش جان برکفان ارتش مواجه خواهند ديد." بيانيه را بخوانيد:
به نام يزدان پاک
"ارتش پناه ملت"
درسال های دفاع مقدس که دوشادوش برادران سپاه، از اين آب وخاک دفاع می کرديم، درواقع مشغول دفاع ازشرف وآبرو و حيثيت وجان و مال ملت ايران بوديم. ارزش کشورهم به دليل ارزش ملت ايران است. سلاح ارتشی وسپاهی بايد در راه خدمت به اين ملت به کارگرفته شده وجان آنان هم در راه مردم ايران فدا شود. در روزگاری که همدوش برادران سپاهی جان خود را فدای اين ملت می کرديم هرگزگمان نمی برديم که ممکن است روزی گروهی ازسپاهی ها، بر خلاف خواست بخش اعظم پرسنل صادق و ايثارگرسپاه، قدرت سلاح خود را در مقابل اين ملت به کارگيرند.
ارتش خود را پناه ملت می داند و هيچ گاه به خواست سياستمداران برای سرکوب مردم تن در نداده است. به عهد خود برای عدم دخالت درسياست وفادار است اما نمی تواند در مقابل ظلم و تجاوز به هم وطنان خود نيز ساکت بنشيند. به همين دليل به آن دسته از تحميل شدگان به سپاه که دست تجاوز وتعدی به جان ومال وآبرو و ناموس ملت ايران درازکرده اند و بيش ازهمه به خون شهدای نيروهای مسلح کشور اعم از سپاهی و ارتشی خيانت کرده اند، شديدا اخطارمی کنيم که اگر از راه رفته بازنگردند، خود را با واکنش جان برکفان ارتش مواجه خواهند ديد. ارتش پناه ملت است و از ملت آرام وصلح دوست ايران در مقابل هر متجاوزی تا آخرين قطره خون خود دفاع خواهد کرد.
گروهی ازخلبانان وپرسنل هواپيمايی نيروی زمينی ارتش جمهوری اسلامی ايران ( هوانيروز)
جمعی ازفرماندهان وپرسنل گروه سی وسه توپخانه اصفهان
گروهی ازخلبانان وهمافران نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران(نهاجا)
دانشگاه شهيد ستاری نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران(نهاجا)
جمعی ازپرسنل ستاد فرماندهی نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران(نهاجا)
جمعی ازپرسنل مرکزآموزش پشتيبانی نزاجا
جمعی ازاساتيد ومسئولين دانشگاه افسری امام علی(ع)
جمعی ازپرسنل ومسئولين ستاد فرماندهی کل ارتش
20 آذر 15:12

میرحسین موسوی به مناسبت سالروز ۱۶ آذر بیانیه ای صادر کرد. به گزارش “کلمه” متن کامل بیانیه به شرح زیر است

بسم الله الرحمن الرحیم
عید سعید غدیر را به ملت مسلمان ایران تبریک می‌گویم و از خداوند متعال نزدیک شدن به آرمان‌های صاحب غدیر را برای آنان و تمامی مسلمانان جهان مسئلت می‌کنم. در این عید شیعیان برای هم برکت و بهروزی آرزو می‌کنند و از یکدیگر تحفه‌هایی را می‌طلبند که به تحقق چنین آرزوهایی کمک کند و متضمن سرانجامی نیکو برای ملت و کشور خصوصا در شرایط بحران‌زده کنونی باشد. چنین انتظاری از ما نیز هست و حتی اگر این انتظار وجود نداشت برآورده کردن آن وظیفه‌ای بر عهده ما بود. برای این منظور کاری که از ما برمی‌آید صمیمیت در خیرخواهی است، حتی اگر آن را نپذیرند، و پایداری در دوراندیشی است، حتی اگر چنین نامی بر آن نگذارند. خطرهایی بزرگ‌تر از آن در پیش است که چه ما و چه دیگران از خویشتن یاد کنیم و واقعیت‌هایی سترگ‌تر از آن در برابر قرار دارند که با نادیدن ناپدید شوند. با استمداد از لطافتی که فضای عید ایجاد کرده است و با استفاده از فرصتی که روز شانزدهم آذر به وجود می‌آورد چه چیز بهتر از پرداختن به آنچه می‌تواند داروی درد امروز باشد؛ دارویی که الزاما تلخ نیست، اگر پیشداوری‌ها را کنار بگذاریم.
روز دانشجو در پیش است. در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است. در روزهای تلخ بعد از کودتا و در تاریک‌ترین برهه از تاریخ ملت ما، زمانی که همه آرزوها برباد رفته به نظر می‌رسید آنچه در شانزدهم آذر ۱۳۳۲ روی داد شاهدی بود که معلوم می‌کرد روح مردم و خواسته‌های تاریخی‌شان هنوز زنده است. آن «سه قطره خون» و آن «سه آذر اهورایی» که روز دانشجو را پایه گذاشتند، اگر پس از نیم قرن هنوز از تازگی، درخشندگی و اهمیت برخوردارند، به خاطر آن است که نسبت به وجود و حیات واقعیتی عظیم‌تر در جان مردم شهادت ‌دادند. این گواهی در سال‌ها و نسل‌های پس از آن نیز از سوی جنبش دانشجویی ادامه داشت و هنوز ادامه دارد. جامعه به دلایل بسیار گرایش‌های در حال تکوین در بطن خویش را پیش چشم کسانی که تنها به ظاهر آن می‌نگرند نمایان نمی‌کند. دگرگونی‌های بزرگ معمولا متهمند که یک‌باره روی می‌دهند و از بازیگران سیاسی فرصت هماهنگ شدن با خود را دریغ می‌کنند. البته در حقیقت هیچ تحولی دفعتا تحقق نیافته است؛ تنها بروز و ظهور تغییرهاست که شکلی دفعی دارد. در چنین شرایط گواهانی که از اعماق ناپیدای جامعه خبر می‌دهند به راستی ارزشمندند.
جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیت‌ها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمه‌ای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند.
چه تلخ است اگر پس از این همه عبرت‌های دور و نزدیک مشابه این خطا هنوز در رفتار کسانی دیده ‌‌شود؛ آنهایی که اصرار دارند بگویند مردم دیگر ساکت شده‌اند و فقط دانشجویان مانده‌اند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط تهران ناآرام است، از تهران هم فقط دانشگاه‌های مادر هیاهو می‌کنند، آنجا هم کانون جنبش و جوشش، چند نفر جوان غریبند که اگر آنها را به اخراج از خوابگاه و محرومیت از تحصیل تهدید و محکوم کنیم داستان تمام می‌شود. خوب! تمام این کارها را کردید، پس چرا داستان تمام نشد؟ زیرا حرکت دانشجویی گواه بر واقعیت‌هایی بزرگتر از خویش است. ای کاش قدر آن را می‌دانستند، از پیش‌آگهی‌هایی که درباره تحولات دور و نزدیک می‌دهد درس‌ می‌گرفتند و خود را با این تغییرات هماهنگ می‌کردند، خصوصا اینک که دانشجویان نه مستوره‌ای کوچک از مردم، که یکی از وسیع‌ترین و فعال‌ترین قشرها را تشکیل می‌دهند. درحال حاضر از هر بیست ایرانی یک نفر دانشجوست. متصدیان امور اگر پیش از این به نقش آنان به عنوان گواه فردا توجه کرده بودند اینک در چنین بحرانی قرار نداشتند.
البته این یک قاعده دوسویه است. حرکات دانشجویی هم به اندازه‌ای که از تمایلات واقعی جامعه خبر بدهند نیرومند و ریشه‌دارند، زیرا قدرت نهادهای اجتماعی در گرو پایبندی به ضرورتی است که آنها را ایجاد و ایجاب می‌کند. نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.
بسیاری از فعالان دانشجویی امروز، گردانندگان فردای جامعه خواهند بود و این دلیلی مضاعف است تا مظهریت از واقعیت‌های اجتماعی را از دست ندهند . قدرت و سرزندگی آنها در گرو این رمز است. راز موفقیت سیاستمداران نیز همین است. آنها تا اندازه‌ای که بتوانند خواست‌ها و تمایلات جامعه را بشناسند و با آنها منطبق شوند، بلکه تجلی و گواه آنها قرار بگیرند، قادرند به کشور خود خدمت کنند، یا لااقل قدرتمند باقی بمانند. و این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم بر آنان حکومت کند بیشتر از یک توهم نیست. حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب موجودیتش را حفظ ‌کند فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید.
جامعه ما اینک شگرف‌ترین تحولات را تجربه می‌‌کند؛ بعد از حوادثی که چند ماه گذشته به خود دید کیست که بتواند این حقیقت را انکار کند؟ ماهیت دقیق این دگرگونی چیست؟ این بزرگترین سوال برای ما و برای مخالفان ماست. آنان نیز اگر بدانند که چه رویداد عظیم و مبارکی در راه است، کلاه‌خودها و چوب‌دستی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به دنبال ابزارهایی برای پرستاری از این گیاه پاک که در خاک ما جوانه زده است می‌روند.
در میان زیبایی‌های بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی می‌کرد زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوت‌ها و تنوع‌هایشان را کنار نمی‌گذاشتند، بلکه به رسمیت می‌شناختند. کسی لازم نمی‌دید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه‌شدن‌ها حظی وجود داشت که فطرت‌هایمان می‌پسندید. آن زنجیره‌های سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جان‌‌هایمان نمی‌خواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.
بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است. بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم. خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است. دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟ غیردیندار را در جایگاهی می‌بیند که می‌تواند به زیبایی‌های دین رو کند، اگر نتوانسته‌ است حقیقتی را بیابد احتمال درک آن را از سوی دیگری نادیده نگیرد، یا می‌تواند کوچک باشد و هر چیزی را که نچشیده است انکار کند؛ هر چیزی را که درک نمی‌کند ترک کند و بی‌آن‌که بنشیند و برای فهمیدن گوش بدهد، عقاید دیگران را بی‌اساس بخواند.
ملت ما اینک دارد نشانه‌های بزرگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ آن تحول شگرفی که جامعه ما در تکاپوی تجربه آن است این است. البته چیزی که اهمیت دارد خود این بزرگی است و نه نشانه‌های آن. نشانه‌هایش را باز می‌گوییم تا خود آن را باور کنیم که چونان بهار از راه می‌رسد و حیات ما را دیگرگون می‌کند؛ تا به مبارکی آن ایمان بیاوریم و از تغییراتی که ایجاد می‌کند نترسیم. این همان رشدی است که انقلاب ما به امید آن بنا نهاده شد. چندی گذشت و از آن غافل شدیم، ولی پروردگارمان غافل نشد. بذری را که سی سال پیش از این با هزار امید در خاک خود کاشته بودیم پرورش داد تا اینک که جوانه‌هایش را پیش‌رویمان قرار داده است.
نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.
به عنوان مثالی دیگر صفت شجاعت را در نظر آورید. شهامتی که یک انسان رشید (مثلا یک پدر در دفاع از فرزندش) نشان می‌دهد همراه با هیاهو نیست، مانع از دوراندیشی و مستلزم قبول هزینه‌های بی‌دلیل نیست، اما هول‌انگیزتر و اثرگذارتر از زور بازوی دیگران است. آیا مشابه این کیفیت‌ را در شجاعتی که مردم ما به نمایش می‌گذارند مشاهده نمی‌کنید؟
به عنوان مثالی دیگر انعطاف یک انسان رشید به معنای وادادگی نیست، بلکه بدان معناست که او برای رسیدن به مقصود خود پر از راه‌حل‌های گره‌گشاست. در طول شش ماه گذشته هر روز روزنه‌هایی که مردم می‌گشودند بسته می‌شد و آنان هربار بدون آن که به رودررویی کشیده شوند یا آرمانشان را کنار بگذارند راه‌‌‌‌حل‌های جدید خلق می‌کردند.
به عنوان مثالی دیگر به صبر و متانتی که در حرکت مردم وجود دارد نگاه کنید؛ خواسته‌هایشان را چنان با حوصله‌ای زندگی می‌کنند که گویی می‌توانند صد سال آنها را زندگی کنند؛ حوصله‌ای که مخالفانشان را خسته کرده است، حوصله‌ای که از رشد حکایت می‌کند.
و به عنوان مثالی دیگر انسان رشید کسی است که اعتماد به نفس دارد؛ یعنی نسبت به ارزش‌های وجودی خود آگاه است. برای زمانی طولانی ما این‌گونه نبودیم. سرهای ما فروافتاده بود. دو قرن وابستگی خودباوری را از ملت ما گرفته بود، تا این که انقلاب ترمیم این باروی فروریخته را آغاز کرد. ولی آیا بلافاصله به این هدف رسیدیم و عمق روح خود را از آن لطمه‌های تاریخی پاک کردیم؟ پس چرا وقتی هنرمندانمان در جهان مورد تحسین قرار می‌گرفتند متعجب می‌شدیم؟ انگاری احتمال هم نمی‌دادیم که از ایرانی هنری سر بزند، یا اگر بدبین بودیم بی‌باور به آن که ممکن است کمترین نکته قابل‌ستایشی در ما وجود داشته باشد به دنبال ردپای توطئه می‌گشتیم. آیا اگر یک انسان رشید هم مورد تحسین قرار گیرد این‌گونه واکنش‌ نشان می‌دهد؟ یا او از فضائل خویش آگاه است، به قدری که تمجید‌ها نه جانش را ذوق‌زده می‌کند و نه مسیرش را تغییر می‌دهد. در چند ماه گذشته ملت‌ها ایرانیان را بسیار ستودند، اما واکنش مردم ما را در مقابل این تحسین‌ها با گذشته مقایسه کنید تا ایمان بیاورید که جان جامعه ما دارد نشانه‌های عظمت را تجربه می‌کند.
در سند چشم‌انداز بیست ‌ساله آمده است که ایران باید در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشد. آیا قرار است در آن سال ما به منطقه و جهان راست بگوییم که قدرت بزرگی هستیم یا دروغ بگوییم؟ ‌آیا قرار است در حالی که هنوز بزرگ نشده‌ایم لباس‌های بزرگ بپوشیم تا عظیم به نظر برسیم؟ آیا قرار است در سطح کشورهای منطقه طرح‌های عمرانی نیمه‌کاره افتتاح کنیم، یا سفرهای شکست‌خورده‌مان را با امدادهای رسانه‌ای پیروزی بنامیم، یا خود را کانون دائمی جنجال‌ها قرار دهیم، یا با تحقیر دیگران و توهین به آنان ادعای عظمت کنیم؟ یا قرار است واقعا قدرتمند باشیم؟ این سوال را از آنجا می‌پرسم که یک کشور تنها زمانی بزرگ است که ملتی بزرگ داشته باشد.
دعایمان مستجاب شد و ملت با تکیه بر زانوان خود به بلوغ و رشدی که شایسته او بود رسید، منتهی مشکل آن است که یک ملت بزرگ نمی‌نشیند تا در روز روشن رایش را ببرند و هیچ نگوید. یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی‌کند. وقتی که یک ملت بزرگ می‌شود دیگر خدمتگزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسی را برگزیند و به چه چیز و چه کس اعتماد کند. یک ملت بزرگ از شورای نگهبان انتظار دارد آنها را قانع کند که تقلبی در انتخابات روی نداده است، نه آن که تنها یک ادعا پیش رویشان بگذارد و ادعای خود را باطل کننده انبوهی از مشاهدات و مستندات بداند.
از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.
مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.
برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟
اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ می‌کند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.
اخیرا شنیدم بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه‌ها در مراسم خود برای مخالفان هم فرصت سخن گفتن قرار داده است؛ این یک شروع خوب است. یا شنیدم که در عید غدیر مخالفان مردم به یکدیگر شال سبز هدیه می‌دهند. از دیدگاهی که این همراه شما می‌نگرد این را بزرگترین عیدی است. زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذی‌جود کسی است که به حیله حیله‌زننده نگاه نمی‌کند، و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.
میر حسین موسوی
15 آذر 22:30

امشب ساعت 22:00 همه با هم (الله اکبر)

امشب ساعت 22:00 همه با هم (الله اکبر)

15 آذر 18:15



جایزه صلح نوبل برای ا.ن


نیک آهنگ کوثر
15 آذر 18:12

یار دبستانی...


14 آذر 22:54

بهزاد نبوی به زندان برگشت

یک گزارش تایید نشده از بازگشت بهزاد نبوی به زندان خبر می دهد.
طبق این گزارش مرخصی ده روزه بهزاد نبوی پایان یافته و وی امروز صبح خود را به زندان اوین معرفی کرده است.
گفته می شود نبوی هفته قبل تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت.
14 آذر 14:14

مسئول سیاسی بسیج دانشجویی ‌دانشگاه ‌تهران: 16 آذر، مجلس ترحیم سبزها را برگزار می کنیم

مسوول سیاسی بسیج دانشگاه تهران گفت: تجربه چند ماه اخیر نشان داده ورود جریان سبز در مناسبت های خاص انگیزه نیروهای متعهد به انقلاب و نظام را برای حضور در صحنه چند برابر کرده و این روز ها به بستری برای ریزش نیروهای این جریان تبدیل شده اند. با تجربه ای که از روز قدس و 13 آبان داریم به نظر می رسد که 16 آذر مجلس ترحیم جریان سبز خواهد بود.
آینده نیوز اعلام کرد:
"محمد ذوقی" مسوول سیاسی بسیج دانشگاه تهران در گفت و گو با برنا گفت: حادثه تاریخی سال 1332 مربوط به موضوعی بود که به روحیه استکبار ستیزی آن دانشجویان بود و این دانشجویان که آمریکا را منشا بسیاری از مشکلات و خباثت های جامعه می دانستند با اعتراض خود به درجه شهادت نایل شدند.وی افزود: در طول این چند سال یعنی از سال 32 تا به امروز هر زمان که بحث 16 آذر مطرح می شد همیشه فضای این روز با روحیه آرمان خواهی و استکبار ستیزی گره خورده بود و بحث های آرمانی دانشجویان در فضای 16 آذر مطرح می شد.ذوقی اظهار داشت: ما شاهد این هستیم که مناسبت هایی که به روحیه استکبار ستیزی و تحقق اسلام بازمی گردد مثل روز قدس، 13 آبان و 16 آذر روز هایی هستند که جریان سبز تصمیم دارد با برنامه ریزی وارد عمل شده و به خیال خود جریان خود را زنده نگه دارند و به این ترتیب از فضای ضد استکباری واقعی در جهت تایید استکبار جهانی بهره ببرد.دبیر سیاسی بسیج دانشگاه تهران تصریح کرد: تجربه چند ماه اخیر نشان داده ورود جریان سبز در مناسبت های خاص انگیزه نیروهای متعهد به انقلاب و نظام را برای حضور در صحنه چند برابر کرده و این روزها به بستری برای ریزش نیروهای این جریان تبدیل شده اند.وی خاطر نشان کرد: با تجربه ای که از روز قدس و 13 آبان داریم به نظر می رسد که 16 آذر مجلس ترحیم جریان سبز خواهد بود و با حضور پررنگ تر دانشجویان انقلابی در صحنه شاهد ریزش و افول نیروهای وابسته به جریان سبز باشیم.
14 آذر 14:11

قرص در سالاد، علت مرگ پزشك كهریزك

ايلنا: دادستان تهران مسموميت دارويي را علت فوت پزشك كهريزك عنوان كرد. عباس جعفري دولت‌آبادي در حاشيه مراسم توديع و معارفه سرپرست دادسراي جرايم پزشكي در خصوص آخرين وضعيت پرونده مرگ پزشك كهريزك گفت: پزشكي قانوني در مورد علت فوت پزشك بازداشتگاه كهريزك اظهار نظر كرده و علت مرگ وي را مسموميت دارويي عنوان كرده است. دادستان تهران ادامه داد: قرص‌هايي كه در سالاد كنار وي كشف شده با آنچه كه پزشكي قانوني اعلام كرده مطابقت دارد و تا اين لحظه نشان مي‌دهد مرگ ناشي از مسموميت دارويي بوده است. اما اينكه اين اقدام ناشي از قتل است همچنان ادامه دارد. وي از بازجويي كارگر رستوراني كه براي پزشك بازداشتگاه كهريزك غذا آورده، خبر داد و گفت: كارگر رستوراني كه غذا براي پزشك آورده شناسايي شده و بازپرس از وي تحقيقات كرده است. كارگر رستوران در بازجويي‌هاي خود اعلام كرده كه زماني كه غذا را براي دكتر آورده اتاق بسته بود و خود پزشك كهريزك ظرف را باز كرده و بعد از تحويل غذا مجددا ظرف را بسته است. ما فكر مي‌كرديم كه چگونه اين غذا وارد اين اتاق شده بنابراين تحقيقات مفصلي انجام داديم. دادستان تهران اظهار داشت: همچنين بررسي تلفن‌ها و ايميل‌هاي پزشك كهريزك شروع شده و از اولياي دم نيز تحقيقاتي به عمل آمده است و فرض اين مسئله كه اين واقعه خودكشي بوده يا قتل همچنان ادامه دارد.
10 آذر 21:28

وای به حالت ا.ن اگه حاج خانم بفهمه!

عکس منتشر نشده اي از احمدي نژاد در نيويورک! (اگر خاتمي بود فردا روزنامه ها حكم ارتداد صادر مي كردند)

10 آذر 21:24


تصنیف جدید و شورانگیز استاد محمدرضا شجریان با آهنگی از کیوان ساکت و شعر زیبای هوشنگ ابتهاج به نام "ای شادی آزادی"

ای شادی ِ آزادی !
روزی که تو بازآیی
با این دل ِ غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد ؟
غم هامان سنگین است
دل هامان خونین است
از سر تا پامان خون می بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم ما این دل ِ عاشق رادر راه ِ تو آماج ِ بلا کردیم
می گفتم :روزی که تو بازآیی
من قلب ِ جوانم راچون پرچم ِ پیروزی بر خواهم داشت
وین بیرق ِ خونین را بر بام ِ بلند ِ توخواهم افراشت
می گفتم :روزی که تو باز آیی
این خون ِ شکوفان راچون دسته گل ِ سرخی در پای تو خواهم ریخت
وین حلقه ی بازو رادر گردن ِ مغرورت خواهم آویخت
ای آزادی !
بنگر ! آزادی !
این فرش که در پای تو گسترده ست
از خون است این حلقه ی گل خون است
گل خون است ...ای آزادی !
از ره ِ خون می آیی
اما می آیی و من در دل می لرزم :
این چیست که در دست ِ تو پنهان است ؟
این چیست که در پای تو پیچیده ست ؟
ای آزادی ! آیا با زنجیرمی آیی ؟ ...
10 آذر 16:31

بدون شرح...


10 آذر 10:00