شعری برای سیزدهم آبان

باز هم نبض خیابان همه جا/ چشم در راه دل یاران شد/ باز هم بغض خداوند شکست/ اشک او زمزمه ی آمدن باران شد/ لحظه ای باز به فتوای دلت گوش بکن/ که پر از واژه ی زیبای رهایی شده است/ نازنین هم نفسم باش/ بیا با گل و مهتاب ،به همخوانی من/ که در این شهر غریب/ من شدم راوی سرسبزترین قصه ی تو/ تو شدی یار دبستانی من/ به دل عاشق سهراب قسم/ و به چشمان ندا/ که در این قحطی با هم بودن/ باز هم ما همه با هم هستیم/ و به آواز شقایق سر گلدسته ی آزاد شدن دل بستیم/ سوگواران همه اینبار غزلخوان شده اند/ همصدا با دل یاران شده اند/ کوله ات را پر از ایثار بکن ،چند شبی/ در دل گرم خیابان،همه مهمان شده اند
جمعه 8 مهر

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشی.شعرت بسیار زیبا و پر از حرفهای نگفته است. ف.ق