شعر ای شادی آزادی

ه.الف سایه
ای شادی آزادی
روزی که تو بازآیی
با این دل غم ‌پرورد
من با تو چه خواهم کرد
ای شادی آزادی
روزی که تو بازآیی
با این دل غم‌ پرورد
من با تو چه خواهم کرد
غمهامان سنگین است
دلهامان خونین است
از سر تا پامان خون می‌بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
ما این دل عاشق را
در راه تو
آماج بلا کردیم
می‌گفتم روزی که تو بازآیی
من قلب جوانم را
چون پرچم پیروزی
برخواهم داشت
وین بیرق خونین را
بر بام بلند تو
خواهم افراشت
می‌گفتم روزی که تو بازآیی
این خون شکوفان را
چون دسته گل سرخی
در پای تو خواهم ریخت
وین حلقه بازو را بر گردن مغرورت
خواهم آویخت
ای آزادی
ای آزادی
ای آزادی
بنگر آزادی
این فرش که در پای تو گسترده ‌ست
از خون است
این حلقه گل خون است
گل خون است
ای آزادی
ای آزادی
ای آزادی
ای آزادی
از ره خون می‌آیی اما
می‌آیی و من در دل می‌لرزم
می‌آیی و من در دل می‌لرزم
این چیست که در دست تو پنهان است؟
این چیست که در پای تو پیچیده ‌ست؟
ای آزادی آیا با زنجیر می‌آیی؟
به قلم: حامد جمعه 3/7/88 ساعت 15:22

هیچ نظری موجود نیست: