ابراهیم در کشاکش یک انتخاب...

پس از رمی آخرین بت بی درنگ قربانی کن!...

و اکنون در منی یی،ابراهیمیً و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای،

اسماعیل تو کیست؟

چیست؟

مقامت؟آبرویت؟موقعیتت،شغلت؟پولت؟خانه ات؟باغت؟اتومبیلت؟

معشوقت؟خانواده ات؟علمت؟درجه ات؟هنرت؟روحانیتت؟لباست؟نامت؟

نشانت؟جانت؟جوانتیت؟زیبایت...؟

من چه می دانم؟این را تو خود میدانی،تو خود آن را ،او را هر چه هست

هر که هست -باید به منی آوری و برای قربانی ،انتخاب کنی ،

من فقط نشانهایش را به تو بدهم:

آنچه تورا در راه ایمان ضعیف می کند ،آنچه تورا در رفتن،به ماندن می خواند،

آنچه تورا ،در راه مسئولیت به تردید می افکند ،آنچه تو را به خود بسته است

و نگه داشته است،آنچه دل بستگی اش نمی گذارد تا پیام را بشنوی ، تا حقیقت را

اعتراف کنی ،آنچه تورا به فرار می خواند،به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه

می کشاند،وعشق به او کور کرت می کند ابراهیمی یی وضعف اسماعیلی ات،تورا

بازیچه ابلیس می سازد.در قله بلند شرفی سراپا فخر وفضیلت ،در زندگی ات تنها

یک چیز هست که برای بدست آوردنش ، از بلندی فرود می آیی،برای از دست

ندادنش،همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی،

او اسماعیل توست،اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد ،یا یک شئ،

یا یک حالت ،یک وضع ،و حتی ،یک نقطه ضعف!

اما اسماعیل ابراهیم ،پسرش بود!

دکتر شریعتی

۲ نظر:

باز باران گفت...

سلام
مطلب زیبایی بود. البته تمام مطالب دکتر زیبا و آموزنده هستند.
ممنون از اینکه لینکم کردین و با اجازتون لینکت می کنم...
پاینده باشید

ناشناس گفت...

از این همه ذلت وذلت وضعف وضعف وتسلیم و تسلیم و خلق وخوی دم جنبانی در برابر قدرت و برای لقمه نانی وپاره ای استخوان و وحشیگری در برابر ضعف و پارس کردن بفرمان ارباب بستوه امده ایم. دکترشریعتی ف.ق